یک معمای جذاب

«یک معمای جذاب»

پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند.یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد. سؤال:«چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟» جواب:«پنج عدد

«چرا؟»«چون تصمیم گرفتن،انجام دادن نیست

نکته:تفاوت برنده با بازنده در عمل و بی عملی است.

هرگاه کسی طرحی را ارائه کند، می بینید که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند،اما فقط به آن فکر کرده اند.

 «از کتاب  عمر کوتاه نیست , ما کوتاهی می کنیم >> الفرد مونت پوت

باز عم شازده کوچولو با ما حرف می زند

هواپیماهای انگلیسی به سمت هدفهای آلمانی حمله کردند.

ضدهوایی ها آسمان را به آتش کشیدند.

نبرد سختی میان زمین و آسمان به پاشد. در کشاکش درگیری، گلوله های پدافند، یکی از هواپیماها را هدف گرفت.

هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد. هواپیما به میان دریا سقوط کرد و درژرفای آبها غرق شد...

اینجا رادیو ارتش آلمان، من ...... گزارش امروز جنگ را به سمع ملت آلمان می رسانم.

ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان مواضع ما را مورد حمله قرار دادند. در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و تعداد ...... فروند از هواپیماهای انگلیسی توسط پدافند خودی منهدم شدند.

لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها........"

افسرجوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد.مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر، کنجکاو شدند.

لحظاتی بعد صدای هق هق گریه گزارشگر شنیده می شد.

همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده...

ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت وگریه گزارشگر را بفهمند......

لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد:

"..... خلبان یکی از این هواپیماها،

آنتوان دو سنت اگزوپری

نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان

"شازده کوچولو بود."

ناگهان آلمان ساکت شد.

کسی چیزی نمی گفت.

بهت در چهره ها مشهود بود. بعضی آرام آرام اشک می ریختند.

اگزوپری خلبان دشمن بود ولی از هر هموطنی نزدیکتر بود. چیزی فراتر از یک دوست بود. با شازده کوچولو در قلب همه جاگرفته بود. آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود!

حتا آدولف هیتلر از مرگ اگزوپری متاثر شد.

پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی......

حکایت زندگی آنتوان و اثرش تا ابد در خاطر انسانها باقی خواهد ماند. نویسنده باید اثرش در اوج زیبایی و تاثیر گذاری سیر کند تا در طول حیات حتی کوتاهش همچون اگزوپری جهانی شود.

این خاصه ی ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهان وطن، جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند.

اگزوپری متواضع ترین ادیب قرن بیستم بود. ادیبی با روحی پاک و منزه، در کنار کودکانی که هنوز طعم تلخ گناه را نچشیده بودند و تمام دغدغه ی اگزوپری آن بود چیزی به آنها بیاموزد که شاید بتوانند به سبب آن در بزرگسالی نیز پاک بمانند.

گروههای نجات نتوانستند هواپیمای اگزوپری را پیدا کنند.

کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد.

چرا از هواپیما خارج نشد. زخمی بود؟ مرده بود؟

چند سال پیش یک گروه تجسس موفق شد لاشه هواپیمای اگزوپری را در دریا پیدا کند.

اگرچه داستانهای اگزوپری به ویژه شازده کوچولو آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به نویسنده ای جهانی تبدیل کند.

اما شاید مرگ قهرمانانه او اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر کرد.

کمتر کسی در تاریخ جنگ های بشری در جایگاهی قرار گرفت که اگزوپری قرار گرفت.

او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد.

او در داستان هایش از انسان سخن می گفت.

در زمانی که همه فلاسفه و نویسندگان اروپا به جستجوی چیستی انسان پرداخته بودند، او انسان را از نو تعریف کرد.

نمی توان زیست و داستان های او یا لااقل شازده کوچولو را نخواند.

ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم شنیدنی است اما عجیب ترین قسمت این ماجرا گزارشگر رادیو آلمان بود؛

افسر جوانی که با گریه و هق هق مرگ اگزوپری را اعلام کرد،

مترجم شازده کوچولو به زبان آلمانی بود.....................................................................تکه ای از کتاب شازده کوچولو

روباه گفت : آدم فقط از چیزهایی که اهلی می کند می تواند سر درآرد. آدم ها دیگر برای سر در آوردن از چیز ها وقت ندارند .همه چیز را همین جور حاظر از دکان می خزند .اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند , ادم ها مانده اند بی دوست .

تو اگر دوست می خواهی خوب  , منو اهلی کن .

مقالات دیگر...

وعده ما هر جمعه راس ساعت هفت صبح ضلع جنوبی پل آذر مقابل فرهنگسرای فرشچیان. برای شرکت در برنامه‌های رکابزنی تفریحی انجمن نیازی نیست که یک دوچرخه‌سوار حرفه‌ای باشید، کافیست تا در موعد مقرر با دوچرخه در محل حضور پیدا کنید. منتظر دیدار شما در جمعه این هفته هستیم.

آخرين جمعه هر ماه صرف صبحانه در كنار همركابان