هنر زیستن
هنر زیستن
انسان وقتی تلاش می کند هنر زیستن را فرا گیرد ؛این تلاش که برای ایجاد روحیه شوخ -طبعی و خوشمزگی و بخاطر تحمل شرایط زیستی پیرامون خود بکار می رود ,شگرد شگفت انگیزی می شود .
بهتر است کمی مطلب رابشکافیم :رنج انسان شبیه عمل کرد گاز است . چنانکه اگر مقدار معینی از گاز راباتلمبه وارد اتاق خالی بکنیم , اتاق هر قدر که بزرگ باشد ,تلمبه اتاق را پر از گاز خواهد کرد .و آنرا یکسان و بطور کامل به همه قسمت های اتاق خواهد رساند .بنابراین رنج چه کم و چه زیاد روح بشر و ضمیر اگاه او را آزار خواهد داد .از این رو می توان گفت که << میزان >> رنج بشر کاملا نسبی است .و به همین دلیل می توان گفت که ممکن است رویداد بسیار ناچیزی موجب بزرگترین شادمانیها گردد.
اگر زندگی رنج بردن است , برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت .
اگر اصلا خود زندگی هدفی داشته باشد , رنج و میرندگی نیز معنایی خواهد یافت .اما هیچکس نمی تواند این معنا را برای دیگری بیابد. هر کس باید معنای زندگی خود را , خود جستجو کندو مسُولیت آنرا نیز پذیرا باشد . اگر موفق شود , با ه وجودهمه ی تحقیر ها به زندگی ادامه می دهد . نیچه می گوید: کسی که چرایی زندگی رایافته باشد , با هر چگونگی -ای خواهد ساخت .