دوچرخه سواران اسپادانا میهمان رستوران ناروان پارک ناژوان - اول خرداد 94

با تشکر از مدیریت رستوران و فست فود ناروان جناب آقای امین الرعایا

آدرس:ناژوان،انتهای جاده الفت،ایستگاه دوم تله سیژ

تصاویر از: رعنا جباری و آرین محبی

DSC 0608

IMG 1334

 

به نام مهربانترینم

بسم الله الرحمن الرحیم...

این بسم الله رو واقعا از ته دلم گفتم...میدونید بعد از چند وقته نشستم سر سیستم...قابل توجه اونایی که همش بهم غر میزنن چرا نمینویسی...

نمیتونم بنویسم...خخخخ...دستم به صفحه کلید عادت نکرده هنوز...ای کاش اینجا میشد از این شکلکای واتساپ بزارم، خیلی به درد بخورند...

سلام به اسپادانای محبوب من...

و اما بریم سر اصل مطلب...من...مریم...باز هم سرحال... اومدم تا بنویسم و عشق و ارادتم رو به اسپادانای عزیزم...تک تک شماها ...شماهایی که اگر نبودید زندگیم رنگ و بوی تازگی نداشت...ثابت کنم.

بازم تا پل آذر رکاب زدم...آخه کی صبح اول وقت حس رکاب زدن داره...عاشقیم بد دردیه ها...آدمو به چه کارا که وادار نمیکنه...الانم از راه نرسیده دارم مینویسم...

ماشالا ماشالا بزنم به تخته جمعیتی شدیم واسه خودمونا....کودتا نکنیم خوبه...از بچه های جدید گرفته که با حضورشون حس زندگی به آدم میدن و چه بچه های قدیمی که با دیدنشون سرحال میشیم...

البته این حضور گرم و صمیمی ابدا به خاطر دادن صبحانه نبودا...کلا ما حال میکنیم بعد از یه هفته کار و تلاش از خواب اول صبحمون بزنیم که بیایم خوشحال دور هم باشیم... من که اصلا به عشق دوستام میام ابدا هم یه لقمه صبحانه از گلوم پایین نرفت (امیدوارم کسایی که دور و برم بودند این مطالب رو نخونن...خخخ)

مسیر همیشگی اما نه اتفاقات همیشگی... من و دوستام که منتظر الیاس شدیم تا همرکاب بشیم...این مرام رفاقتم مارو کشته...اگر واتساپ بود میگفتم...مرام رفاقتم تو حلقم....خب اگر هم بخایم اساسی بهش فکر کنیم اگر اسم موسسمون همرکابان آسمان اسپاداناست خب این کاملا طبیعیه که همرکاب و پا به رکاب دوستان باشیم و مرام بزاریم....

قابل توجه خوانندگان... بعدا یه توجیه دیگه برا آسمانش پیدا میکنم...خخخخخ

الیاس به ما نرسید و من با سه تا دیگه از دوستان با سرعت خودمون رو به انتهای مسیر رسوندیم...این سرعت هم فقط یک دلیل داشت و اونم اینکه من به شدت علاقمند سخنرانی های آقا جمال هستم و به شدت دوست دارم پای صحبت هاشون بشینم...دوستان دور و برم کاملا در جریان هستند که من با چه حواس جمعی به حرفاشون گوش میدم و ابدا هم شیطنت نمیکنم....به موتون قسم راست میگم....خخخ

اما من با همه شیطنتام یه چیزایی رو خوب میفهمم، آقا جمال هم گفتند...

این جا یه گروهه که پایه و اساسش عشقه...همه با لذت و عشق به رکاب زدن جلو میاند و با عشق به دوستاشون پیش میرند...ابدا کسی از کسی توقعی جز خوب بودن و خوب موندن و همدلی نداره... هر کاری که بتونن بدون چشم داشت انجام میدن تا گروه حفظ بشه...اسم فرد خاصی رو نمیبرم تا باز آقا جمال دعوام نکنه....اصلنم، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است....

میخام همتون بدونید...همه بچه فعالای گروه... ما همه قدرتون رو میدونیم....از خودم نمیگم که هر چند وقت حرفای دلمو مینویسم و از لطف شماها به دلتون میشینه....از اون کسایی میگم که ما بدون اینکه بدونیم گروه رو سرپا نگه داشتند....

صبحانه های هر ماه...حفظ همبستگی گروه...تحمل خیلی مخالفت ها و همینکه گروهی هست که محکم و قرص پشت خانم هایی که عشق رکاب زدن دارن می ایسته....این خودش خیلی هنره....ما شاید نتونیم یه رفاقت دونفره رو حفظ کنیم...اما این بچه فعالای گروه ...یه گروه چند ده نفری رو دارند با عشقشون حفظ میکنن....اگر شما با عشق جلو میاید پس بدونید تو قلب ما جا دارید...

اونی که مث یه عقاب هوای همه چیو داره (دعوام نکنید دوس داشتم بگم عقاب....از بس که پر ابهتن....بخدا این پاچه خواری نبود)...کسی که به حق، قبلنم گفتم بابای گروه هستن...عزیزی که گروه واتساپ و وایبر و کلی کارای سایت دستشه...کسی که کلا سایت تو بطن زندگیشه....خخخخخ

مهربونی که کارای فرهنگیشون هم تو سایت هم تو گروه بی نظیره....یه نفر با برنامه های نجومش....اونی که همیشه هوای اول خط رکاب زنی رو داره...اونی که هوای بچه های آخر خطو داره...اونی که حواسش هست پنچری دوچرخه بچه هارو بگیره...اونی که وقت میزاره و مسیریابی میکنه و کلی برنامه ریزی که اگر رفتیم خارج شهر اون سفر برامون بشه به یاد ماندنی ترین سفر...اونی که با همه دغدغه های زندگیش میشه سرپرست و ما آخرش فقط به کمبودهای سفر غز میزنیم....کسایی که یه سفره برامون میندازن از این طرف پارک تا اون طرف و ما فقط زحمت خوردنشو میکشیم...

میدونید چرا اسماشون رو نگفتم؟؟؟....یه سری چیزارو باید تو زندگی قلبا دید و حس کرد...تحمیل کردنش به دیگران امکان نداره!!!

شیطنت کنید و شاد باشید و از کنار دوستاتون بودن لذت ببرید...اما ببینید و قدردان باشید که این جمع صمیمی رو چه کسایی واسه ما ساختن....

این بود خلاصه سخنرانی آقا جمال....خخخخ

برگشتیم تا برسیم به صبحانه که آقای امین الرعایا مدیریت رستوران ناروان واقع در پارک ناژوان ایستگاه تله سیژ زحمتش رو برامون کشیده بودن...سادگی و محبتشون خیلی برام جالب بود...و عجب صبحانه ای بود...مفصل و خوشمزه..حسابی از خجالت خودمون برا یه هفته ای در اومدیم....این جمله ابدا جنبه تبلیغی نداشتا...گفته باشم...و بدون بعضی از دوستام از گلوم پایین نمیرفتا باورکنید...

خلاصه به سمت پل آذر مثل همیشه راه افتادیم و من موندم تا بازم رسم رفاقت رو بجا بیارم...و این شد که دوساعت تا اونجا پیاده و پا به رکاب رفیق رفتیم و نفهمیدم بین بچه ها مثل همیشه چی گذشت..

همیشه رکاب زدن روزای جمعه یک طرف و چاق سلامتی بعد رکاب که فک کنم بیشتر از رکاب زدن طول میکشه یک طرف...تو همین دورهمی های بعد رکابه که ما رفیق پیدا میکنیم...

امیدوارم رفاقتامون ابدی بمونه...

خداوندا به ما این اجازه رو بده که تو این دنیای غیر ابدی احساس ابدی عشق و محبت رو تجربه کنیم...

از همتون ممنونم که عامل اجابت این دعا، شما هستید...

این نوشته ها و احساسم رو تقدیم میکنم به.... اسپادانای محبوب من...

20150522 082419

IMG 1300

IMG 1301

IMG 1302

IMG 1304

IMG 1306

 

20150522 083926

20150522 084718

20150522 084724

IMG 1310

IMG 1316

20150522 085348

IMG 1319

IMG 1320

IMG 1323

IMG 1324

IMG 1325

IMG 1327

IMG 1328

IMG 1331

IMG 1332

IMG 1340

IMG 1341

کتابخانه سیار گروه

IMG 1360

20150522 101439

به امید جمعه ای دیگر در کنار هم...به نگارش مریم...با لبخند همیشگی ...

منتظر نظراتتون هستم...این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

با تشکر فراوان از آقای قنبر زاده بابت عکسهای زیبایی که گرفته اند:

{AG}/jabari/mr_ghanbarzade{/AG}

وعده ما هر جمعه راس ساعت هفت صبح ضلع جنوبی پل آذر مقابل فرهنگسرای فرشچیان. برای شرکت در برنامه‌های رکابزنی تفریحی انجمن نیازی نیست که یک دوچرخه‌سوار حرفه‌ای باشید، کافیست تا در موعد مقرر با دوچرخه در محل حضور پیدا کنید. منتظر دیدار شما در جمعه این هفته هستیم.

آخرين جمعه هر ماه صرف صبحانه در كنار همركابان