به نام خدا
بسيار سفر بايد کرد تا پخته شود خامی خامی صوفی نشود صافی تا درد نکشد جامی
سفرنامه کرمان، بهمن 93
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان گرامی مؤسسه فرهنگی ورزشی زنده رود اسپادانا
همين ابتدا می خواهم بگويم بسيار خوش گذشت و جای آنان که نبودند خيلی خالی بود
محل تجمع پارک خيابان مشتاق دوم روبروی خيابان مهر بود که قرار بر اين بود همگی 20:30 در آن مکان گرد هم آييم، بچه ها شور و اشتياق خاصی داشتند.
پس از رسيدن اتوبوس، با کمک دوستان وسايل به داخل اتوبوس منتقل ودوچرخه ها بعد از باز کردن جرخ جلو بر سقف اتوبوس جای گرفتند.
سفر به کرمان با کمی تأخير در 22:30 شامگاه سه شنه 21 بهمن 93 کليد خورد
سفر با اتوبوس آن هم در دل شب و به صورت گروهی لذت خاصی داشت که قابل توصيف نيست، بجه ها از خوشحالی مدتی به پايکوبی و شادمانی پرداختند و پس از آن بيشتر همسفران ترجيح می دادند که استراحت کنند تا برای فردا صبح سرحال باشند
روز اول سفر: چهارشنبه 22بهمن 93
ساعت 06:30 بود که پرتو های طلايی خورشيد خانوم در افق پديدار گشت و رخ زيبای خود را بر ما نمايان ساخت، با روشن شدن آسمان کم کم بجه ها از خواب ناز بيدار شدند و شروع به ميل کردن صبحانه در داخل اتوبوس شديم
حدود 09:15 بود که به محل قرار در کرمان رسيديم و در هنگام پياده شدن مورد استقبال گرم آقای ريحانی و دوستان عزيز کرماني قرار گرفتيم و از ما با شيريني "کلمپه" که مخصوص کرمان است و از سوغات آنجا به حساب می آيد پذيرايی کردند.
و بايد اضافه کنم که خيلی شرمنده آن ها شديم چرا که از 7 صبح آنجا منتظرمان بودند.
بچه ها در تکاپوی پايين آوردن دوچرخه ها و آماده کردن آن ها برای رکاب زنی:
هم رکابان عزيز کرمانی:آقای بنی اسدی و دختر نازشان "کيانا" خانوم:
رکاب زنی از محل استقبال شروع و با گذر مسافتی در حدود 30 کيلومتر به باغ شاهزاده می رسيد، دوچرخه سواران به دو گروه تقسيم شدند: گروه "الف" که دوچرخه سواران حرفه ای بودند و با سرعت بالا رکاب می زدند که متشکل از دوجرخه سواران کرمانی و شهرضايی بودند و گروه "ب" که غير حرفه ای بودند و با سرعت کمتری نسبت به گروه "الف" رکاب می زدند.
قسمت آغازين مسير صاف و هموار و در اصطلاح کفی و در ادامه دارای شيب مرده و قسمت پايانی مسير سر بالايی و در اصطلاح "سينه کشی" بود.
در انتهای مسير به ميدانی رسيديم که در نهايت خوش سليقگی بادگيری در ميان آن بود و در ستون ميانی بادگير ساعت بزرگی قرار گرفته بود
پس از رسيدن همگی و تازه کردن نفس ها، دوچرخه سواران به صورت منظم در يک خط طولانی به طرف باغ شاهزاده به حرکت در آمدند که جلوه گر نظم گروهی بود و نظر رهگذران را به خود جلب می کرد.
12 ظهر به باغ شاهزاده که يکی از باغ های تاريخی ايران و از جاذبه های گردشگری کرمان به حساب می آيد رسيديديم.
اين باغ در مسير کرمان به بم بر سر راه جاده کهن ابريشم در حوالی کرمان و در دامنه ی کوه های تيگران واقع شده و حدود 2 کيلومتر از شهر ماهان فاصله دارد و مربوط به اواخر دوره ی قاجاريه می باشد.
نکات حائز اهميت اين باغ در مقايسه با ساير باغ های تاريخی ايران معماری بسيار زیبای آن و همچنين فواره های آن است که بر اساس اختلاف ارتفاع سطح و نه هیچ چيز ديگری کار می کند، اين باغ ابتدا به دستور "محمد حسن خان" سردار ايروانی حاکم وقت کرمان ساخته شد و بنای درون آن بعدها توسط "عبدالحميد ميرزا ناصرالدوله فرمانفرما" نوه ی دختری ناصرالدين شاه و حاکم کرمان در طول يازده سال حکمرانی وی ساخته د و با مرگ وی نيز بنای آن نيمه تمام رها شد. تاريخ بنای باغ 1276 خورشيدی است.
در اينجا بايد از پليس راه کرمان- بم به ويژه آقايان "انجم شعاع" و "آور" تشکر و قدردانی کرد که در نهايت شکيبايی و حوصله اسکورت تور را بر عهده داشتند.
بعد از بازديد باغ شاهزاده برای ادامه سفر، بچه های گروه "الف" با دوچرخه و سایر دوستان با اتوبوس به طرف شهر" راين" حرکت کرديم،راين شهری است تاريخی و توريستی که در 100کيلومتری جنوب شرقی کرمان و بر دامنه ی کوه هزار(چهارمين کوه بلند ايران و مرتفع ترين قله جنوب کشور) قرار گرفته و دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است.
جالب است بدانيد که نام راين در گذشته "رايين بوده و از دو واژه ی "راه+اين" به معنای "راه اين است" گرفته شده.
بعد از ظهر بود که به راين رسيديم و چون موقع نهار رسيده بود طبق برنامه نهار را در رستوران خورديم، پس از صرف نهار از آنجا بيرون آمديم و به اتظار گروه "الف" نشستيم، مدتی گذشت و آن ها رسيدند و مورد تشويق بجه ها قرار گرفتند، اين مطلب را بايد بگم که بچه های شهرضا آبروی ما را خريدند و پا به پای بچه های کرمان رکاب زدند، آفرين بر بچه های خوب و ورزشکار کرمان و شهرضا، همه عالی بودند.
بعد از اینکه گروه "الف" هم نهار را در رستوران خوردند همگی دوچرخه ها رو بر روی سقف اتوبوس قرار دادیم و برای بازدید ارگ راین راهی آنجا شدیم.
مهمترین جاذبه ی راین، ارگ آن است، این ارگ با مساحتی بیش از 22هزار متر مربع دومین بنای خشتی جهان بعد از ارگ بم است، این ارگ در جنوب غربی شهر کنونی راین و بر بلندای تپه ای قرار گرفته است، این بنای خشتی تا حدودی به ارگ تاریخی بم شبیه است،قدمت ارگ راین به 1700 سال پیش و به دوران ساسانیان بر می گردد، نقشه ارگ تقریبا مربع شکل و با چند برج در اطراف مزین شده است، دور تا دور ارگ را حصاری در بر گرفته که ارتفاع آن بیش از 10متر است، تنها ورودی قلعه از ضلع شرقی است که با سر در بزرگ و با شکوهی به محوطه ی داخلی راه دارد، عناصر ارگ عبارتند از : بازار، اصطبل، زور خانه، خانه های اعیانی و محله عامه نشین
در ایجا باید از کارکنان زحمتکش ارگ راین آقایان: طاهری، افضلی و عبدالهی که با توجه به پایان ساعت بازدید به ما این امکان را دادند تشکر و سپاسگزاری کنم.
همچنین از آقای ارک نیز قدردانی می کنم که هنرمندانه با کارکنان ارگ برخورد نمودند و با اشعار و آوازهای دلنشین دل آن ها را بدست آوردند.
پس از بازديد ارگ به طرف روستاي شهداد حركت كرديم، روستاي شهداد در كيلومتري كرمان واقع شده. بعد از ورود به روستاي شهداد شام را در رستوران ميل كرديم، شام عدس پلو داشتيم، چه عدس پلويي! عدس پلوي خانگي! من شب ها معمولا غذاي حاضري مي خورم نتونستم جلوي خودم را بگيرم،
بعد از خوردن شام سوار اتوبوس شديم و به طرف جايي كه براي خواب آن شب در نظر گرفته شده بود رفتيم، آنجا يك مدرسه شبانه روزي بود، پس از ورود دوستان هر كدام با در دست داشتن كوله بار خود به دنبال جاي خواب مناسبي بودند، در طبقه ي بالاي مدرسه خوابگاهها كه شامل 4 اتاق بودند قرار داشتند، هوا بسيار لطيف بود، نه سرد و نه گرم و بعضي بچه ها ترجيح دادند شب را زير آسمان پر ستاره ي شهداد روز كنند.
نيمه ي شب من به همراه چند تن از دوستان كه به نجوم علاقه داشتيم با تلسكوپ و دوربين هاي دو چشمي مشغول رصد شديم، چه آسماني! براي ما كه در يك كلان شهر با آلودگي فراوان زندگي مي كنيم ديدن اين همه ستاره در آسمان چيزي شبيه يك رويا بود.
ماه شب بيست و دوم در سمت شمال شرقي كمي بالاتر از خط افق مشغول نور افشاني بود، آسمان به قدري پاك بود كه رد كهكشان راه شيري به خوبي هويدا بود و صورت هاي فلكي و سحابي ها و خوشه ي ستاره ها با وضوح بالا قابل رصد بودند.